آقای رئیس جمهور ، نگرانم ...

صرفاً نگرانم و هدفی جز ابراز نگرانی هایم ندارم...

آقای رئیس جمهور ، نگرانم ...

صرفاً نگرانم و هدفی جز ابراز نگرانی هایم ندارم...

هدفی جز ابراز نگرانی هایم ندارم...
بیایید بجای تخریب و خدشه دار کردن جلوه دولت و(بعضا) دستگاه دیپلماسی نگرانی ها و دلواپسی ها خودمان را از وقایع و تصمیمات سیاسی به اطلاع دولتمردان برسانیم.مطلع نکردن و انتظار داشتن توقع زیادی است.

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

 

امام امیرالمؤمنین(علیه‏السلام) هم حق خویش و هم حق مردم را بیان مى‏دارد. برخى از حقوق مردم بر حاکم، «حقوق مادى» و برخى دیگر «حقوق معنوى» است. حقوق مادى مربوط به بیت‏المال است که نتایج آن عاید همه مردم مى‏گردد. این اموال در اختیار افراد یا گروه‏هاى خاصّى نیست، بلکه در اختیار دولت است و دولت در راه حفظ و ازدیاد اموال بیت‏المال تلاش مى‏کند. وظایف معنوى حاکم نیز عبارت است از: خیرخواهى مردم، تعلیم و آموزش و رفع جهل و بى‏سوادى، و تأدیب و تربیت. بنابراین وظیفه حاکم اسلامى تأمین وسایل رشد معنوى جامعه و هدایت مردم در راه خیر و صلاح است
از کلمات ‏ حضرت امیرالمؤمنین(علیه‏السلام) درباره حقوق متقابل حکومت و مردم، این خطبه است: أیُّهَا النّاسُ، إِنَّ لى عَلَیْکُم حَقّا، وَ لَکُمْ عَلَىَّ حَقٌّ. فَأَمّا حَقُّکُمْ عَلَىَّ فَالنَّصیحَةُ لَکُمْ، و تَوفیرُ فَیْئِکُم عَلَیْکُمْ، و تَعلیمُکُمْ کَیْلا تَجْهَلوا، وَ تَأْدیبُکُمْ کَیْما تَعلموا. اى مردم! مرا بر شما و شما را بر من حقى واجب شده است: حق شما بر من آن که، از خیرخواهى شما دریغ نورزم و بیت‏المال را میان شما عادلانه تقسیم کنم، و شما را آموزش دهم تا نادان نباشید و شما را تربیت کنم تا راه و رسم زندگى را بدانید.
امام امیرالمؤمنین(علیه‏السلام) در جایى دیگر از نهج‏البلاغه چنین مى‏فرماید: «إنَّهُ لَیْسَ عَلَى الامامِ إلاّ ما حُمِّلَ مِن أمْرِ رَبِّهِ: الاْبلاغُ فى المَوْعِظَةِ، وَ الاجتِهادُ فِى النَّصیحَةِ، وَ الإحیاءُ لِلسُّنَّةِ، وَ إقامَةُ الحُدودِ عَلى مُستَحِقّیها، و إصدارُ السُّهْمانِ عَلى أهلِها» ؛ همانا بر امام واجب نیست جز آنچه را که خدا امر فرموده است، و آن، کوتاهى نکردن در پند و نصیحت، و تلاش در خیرخواهى، و زنده نگه‌داشتن سنّت پیامبر(صلى‏الله‏علیه‏و‏آله)، و جارى ساختن حدود الهى بر مجرمان، و رساندن سهم‏هاى بیت‏المال به طبقات مردم است.
فلسفه وجود حکومت این است که با ایجاد این نهاد مهم، تکالیف الهى به گونه بهتر انجام شده و حقوق الهى ادا گردد. متصدى نهاد حکومت، یعنى امام و رهبر جامعه، باید کار فرهنگى را سرلوحه کار خویش قرار دهد و خیرخواهانه و دل سوزانه مردم را موعظه نموده آنان را متوجه تکالیف و وظایفشان نماید، منافع آنان در دنیا و آخرت را برشمارد، و ضرر و زیان‏هاى دنیوى و اخروى را که از اعمال ناروا ناشى مى‏شود بیان نماید. وقتى فعالیت‏هاى فرهنگى، تبلیغى و ارشادى انجام شد، این آمادگى براى مردم به وجود مى‏آید که تکالیف الهى را انجام دهند و حقوق خداوند را ادا نمایند.

خیر خواهی برای ملت جز وظایف دولت نیست ؟

 

 

 

 

امیرمؤ‌منان(علیه‌السلام) در بیان حقوق‌ ملت‌ بر دولت‌ نخست چهار حق‌ اساسی‌ را ‌برمی‌شمرد:
‌1. هدایت، رشد و تعالی معنوی
والنصحیة‌ لکم‌ (هدایت‌گرایی)‌ اولین حق مردم بر حاکم اسلامى «نصیحت» است که در زبان فارسى از آن به «پند و اندرز» یاد مى‏شود؛ ولى نصیحت دقیقاً به معناى پند و اندرز و موعظه نیست، بلکه هرگاه این واژه به کار برده مى‏شود مفاهیمى مانند: صفا، صمیمیت، خیرخواهى و دل‏سوزى نیز از آن فهمیده مى‏شود. بنابراین لازم است حاکم اسلامى خیرخواه مردم و با زبان و عمل، درصدد تأمین خیر و صلاح آنان باشد.
دولت‌ اسلامی، در سیاست‌گذاری‌های‌ خود، باید تنها مصالح‌ امت‌ را به‌طور همگانی‌ و بدون‌ تبعیض‌ در نظر بگیرد. گروه‌ها و احزاب‌ سیاسی‌ که‌ از توده‌های‌ ملت‌ و از متن‌ جامعه‌ برخاسته‌اند، و همگی‌ در راستای‌ اِ‌علای‌ کلمه‌ اِسلام‌ و تثبیت‌ اَرکان‌ نظام‌ و در سوی‌ تأمین‌ مصالح‌ ملی‌ می‌کوشند
- البته‌ با شیوه‌ها و روش‌های‌ گوناگون، ولی‌ غیرمتضاد- همگی‌ در سیاست‌گذاری‌های‌ دولت‌ یکسان‌ مد‌‌نظر قرار گیرند، تا همسویی‌ و همگونی‌ همگان‌ در پیشرفت‌ اَ‌هداف‌ سیاسی‌ حکومت‌ اسلامی‌ به‌ بهترین‌ شکل‌ و با تأیید و پشتوانة‌ مردمی‌ فراهم‌ گردد، و از هرگونه‌ کارشکنی‌ مصون‌ بماند.
‌2. تأمین رفاه عمومى
«و توفیر فیئکم‌» (فقرزدایی)؛ کمک به افزایش درآمدهاى عمومى و پیشرفت اقتصادى حق دوم مردم بر حاکم اسلامى است. برخى اموال در نظام اسلامى به گونه‏اى است که همه مردم باید یکسان از آن استفاده کنند و حتى این اموال تنها متعلق به نسل موجود نیست بلکه مسلمانان آینده نیز در آن شریک هستند. حاکم اسلامى باید این اموال را به گونه‏اى حفظ و بهره‏بردارى کند که علاوه بر بهره‏بردارى مردم زمان حاضر، نسل‏هاى آینده نیز از آن بهره‏مند گردند. این اموال که از آن به «اموال جامعه اسلامى» یا «اموال امت اسلامى» یاد مى‏شود، نه تنها براى شخصى خاص یا گروهى معیّن نیست، بلکه براى دولت هم نیست. حاکم اسلامى باید در صدد حفظ و بهره‏بردارى صحیح این اموال باشد تا هرچه بیشتر رفاه اقتصادى مردم تأمین گردد و آنان از فقر و بى‏کارى نجات یابند. در هر حال یکى از وظایف مهم حاکم اسلامى مربوط به امور مالى و اقتصادى مى‏شود.
اگر درآمدهاى جامعه اسلامى در جهت رفع نیازمندى‌هاى مردم و به‌عبارتى، تأمین رفاه عمومى هزینه گردد، مى‌توان انتظار داشت مردم با رغبت بیش‌ترى نسبت به اداى وظایف مالى خود اقدام کنند و این کار قطعاً در شکوفایى اقتصادى جامعه اسلامى نقش بسزایى دارد. به تعبیر دیگر، با این بیان، تأمین رفاه عمومى در جامعه رابطه تأثیرگذارى و تأثیرپذیرى متقابلى با پرداخت مقرره‌هاى مالى مردم دارد. این دو در یکدیگر تعامل مثبت دارند. هرچند این بیان به مسأله تواضع و فروتنى ـ صفت روحى‌ـ حاکم اسلامى نیز مربوط مى‌شود، اما شاید بتوان از آن بذل عنایت مالى حاکم اسلامى نسبت به مردم در صورت افزایش درآمدهاى مالى حکومت اسلامى نیز استفاده کرد.
حضرت در بیان دیگرى در عهدنامه‌اى که به مالک اشتر مرقوم نمودند، آمده است: «...و باید به آبادانى زمین بیش از گرفتن خراج و مالیات اهتمام‌ورزى که اخذ خراج جز با آبادانى میسّر نشود و آن که خراج طلبد و به آبادانى نپردازد، شهرها را ویران کند و بندگان را هلاک سازد و کارش بسیار اندک راست آید».
بنابراین دومین‌ وظیفه‌ و تعهد دولت‌ در برابر ملت‌، تأمین‌ رفاه‌ در زندگی‌ همه‌ مردم‌ است که‌ با ایجاد اشتغال‌ و رونق‌ دادن‌ به‌ کشت‌ و کار و صنعت‌ و تجارت‌ و بالا بردن‌ سطح‌ درآمدها و ریشه‌کن‌ ساختن‌ بیکاری، میسر است. دولت‌ عادله، علاوه ‌بر کوشش‌ در تأمین‌ بودجة‌ لازم‌ برای‌ اِدارة‌ کشور در ابعاد مختلف‌ سیاسی، نظامی، فرهنگی‌ و غیره، باید در فراهم‌ ساختن‌ امکانات‌ مورد نیاز برای‌ رشد اقتصادی‌ کشور، با تمام‌ توان‌ بکوشد.
‌3. تأمین آموزش و پرورش همگانى
و تعلیمکم‌ کی‌ لاتجهلوا (جهل‌زدایی)؛ سومین‌ وظیفه‌ دولت‌ در برابر ملت، تعلیم‌ و تربیت‌ به‌صورت‌ فراگیر، و فراهم‌ نمودن‌ امکانات‌ پیشرفت‌ به‌سوی‌ مدارج‌ عالیه‌ دانش‌ و ایجاد پژوهشگاه‌های‌ علمی‌ در تمامی‌ زمینه‌ها است. از این‌رو، تعلیم‌ و تربیت‌ در مراحل‌ ابتدایی‌ باید اِجباری‌ و فراگیر باشد، سپس‌ راه‌ برای‌ همگان‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ مدارج‌ بالا باز باشد. به‌علاوه، امکانات‌ آموزشی‌ برای‌ همگان‌ یکسان‌ فراهم‌ شود، و این‌ وظیفه‌ دولت‌ است، و اگر نهادهای‌ خصوصی‌ در این‌باره‌ اقدام‌ کنند، دولت‌ باید آنان‌ را یاری‌ دهد و شرایط‌ لازم‌ را برایشان‌ فراهم‌ سازد، و با نظارت‌ بر عملکرد آنان، از انحرافشان‌ از خط‌ نظام‌ اسلامی‌ حاکم‌ جلوگیری‌ کند. پس، حق‌ تعلیم‌ یکی‌ از اساسی‌ترین‌ حقوق‌ ملت‌ها بر دولت‌ها است، که‌ در ارتقأ سطح‌ فرهنگی‌ هر ملت‌ نقش‌ عامل‌ اول‌ را ایفا می‌کند. و هرگونه‌ عقب‌افتادگی‌ ملت‌ها معلول‌ بی‌توجهی‌ دولت‌ها به‌ مسائل‌ فرهنگی‌ است.
بر این اساس، حکومت در جامعه علوى نمى‌تواند نسبت به امور فرهنگى متساهل و متسامح باشد. حکومت اسلامى موظف است نسبت به حفظ و حراست از فرهنگ اسلامى مردم نگران و مسؤولیت‌گرا باشد و باید از امکانات جامعه اسلامى در راه اعتلاى فرهنگى جامعه اسلامى براساس تعالیم اسلامى هزینه نماید.
‌4. و تأدیبکم‌ کیما تعملوا (قانون‌گرایی)
در نهایت حضرت «تأدیب» را یکى دیگر از وظایف حاکم اسلامى برمى‏شمارند. در این‌جا «تأدیب» جداى از «تعلیم» بیان شده است. منظور از «تأدیب» همان «تزکیه» است: لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ به یقین، خدا بر مؤمنان منّت نهاد که پیامبرى از خودشان در میان آنان برانگیخت، تا آیات خود را بر ایشان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد، و قطعاً پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند.
ممکن است منظور حضرت از «تأدیب» معناى دیگرى باشد که به بحث «حکومت» بیشتر ارتباط پیدا مى‏کند و آن عبارت است از: «نظارت بر رفتار مردم». این امر بدان معنا است که رفتار مردم تصحیح گردد و ارزش‏ها رعایت شود و از وقوع ناهنجارى‏ها جلوگیرى گردد. اگر تعلیم‌ برای‌ زدودن‌ جهل‌ است‌ «تعلیمکم‌ کی‌ لاتجهلوا»، تأدیب‌ برای‌ استواری‌ در عمل‌ است، «وتأدیبکم‌ کی‌ تعملوا». این‌ وظیفه‌ دولتمردان‌ است‌ که‌ در سایه‌ ره‌آوردهای‌ علم، مردم‌ را به‌ عمل‌ وا دارد. زیرا دانش، مقدمه‌ و راه‌ وصول‌ به‌ سالم‌ زیستن‌ است.
این‌ علم‌ است‌ که‌ آبادانی‌ به‌وجود می‌آورد، و راه‌ وصول‌ به‌ سعادت‌ حیات‌ را میسور می‌سازد. و هر اندازه‌ که‌ سطح‌ فرهنگ‌ ارتقا یابد، سعادت‌ و رفاه‌ در زندگی‌ بیشتر و بهتر فراهم‌ می‌گردد. و لذا نظام‌ حاکم‌ که‌ عهده‌دار ارتقأ سطح‌ فرهنگ‌ مردم‌ است، باید بکوشد تا مردم‌ را به‌ وظایف‌ خویش‌ - در سایه‌ دانش‌ و بینش‌ - هرچه‌ بیشتر آشنا سازد، و به‌ پیروی‌ از راهبرد مدنیت‌ پیشرفته‌ تشویق‌ نماید، و در صورت‌ لزوم‌ اِلزام‌ و وادار نماید و تمامی‌ احکام‌ انتظامی‌ اسلام‌ در همین‌ راستا تشریع‌ شده‌ است.

 

 

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۰۴
مصطفی سبزی سروستانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">